ظرافتهای زندگی با یک نظامیِ هنرمند
تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۰۷۹۰۵
بیست و یک سال پیش و در ۲۱ تیرماه، هنرمند عکاس و رزمنده دفاع مقدس حاجسعیدجانبزرگی در اثر ضایعات شیمیایی به شهادت رسید. او که جویای گمنامی بود، تا پیش از شهادت نامی از خود نیاورد، اما خون پاکش و عکسهایی که از مظلومیت مردم حلبچه ثبت کرده بود، نامش را جهانی کرد. به انگیزه سالگرد شهادت، با همسرش سرکار خانم زهرا صبری همکلام شدیم تا از سبک زندگی، شکلگیری بنای خانواده و روابط خانوادگی این شهید بیشتر بدانیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هر دختری معیارهایی برای ازدواج دارد؛ آقا سعید چه معیارهایی داشت که شما ایشان را قبول کردید؟
من خواستگار راه نمیدادم و، چون معلم بودم عشق به کارم داشتم. وقتی آقا سعید آمد و شروع به صحبت کردیم تازه جرقه ازدواج در من شکل گرفت. تقوا، ایمان، صداقت، کنار خانواده بودن، توجه به نماز و اهمیت دادن به واجبات معیارهایی بود که در آن زمان دخترها بیشتر به آنها توجه داشتند. درواقع معیارهای وجودی ایشان خیلی بالاتر از آن بود که در نظر داشتم و خدا را شاکرم که هر چند کوتاه ایشان در کنارم بودند. مردی که برای خانواده وقت بگذارد و برای آینده برنامهریزی داشته باشد، چیزهایی که من حتی فکرش را نمیکردم در وجودش دیدم.
از خاطرات شما دریافتیم که حاج سعید جان بزرگی قبل از آمدن به خواستگاری هدف داشت و حتی برای انتقال آن به شما روش خاصی را در پیش گرفته بود.
قبل از اینکه مسائل مرسوم ازدواج بخواهد مطرح شود ایشان کتابی به من معرفی کرد به اسم «نامههای فهیمه» و از من خواست آن را بخوانم و نظرم را بگویم و ببینم چقدر میتوانم به این خانم شباهت داشته باشم و در این راه بیشتر قدم بگذارم. کتاب را خواندم و نظرم را گفتم و خواستم موفق باشم و بعد ادامه صحبتهای ما شکل گرفت. ما به هم قول دادیم با ازدواج باعث تکامل همدیگر باشیم. آن زمان مشاوره در کنارمان نبود، ولی آقا سعید آدم عاقلی بود و پخته بود، چون در جنگ حضور داشت. او پیشنهاد میداد و من هم با جان و دل میپذیرفتم. قبل از محرمیت، چند جلسه در زمینههای مختلف صحبت کردیم.
آقا سعید برگه کوچکی همراهش بود که روی آن همه موارد مد نظرش را نوشته بود که چه چیزهایی را در زندگی پیش ببریم و در آن نمونههای مختلف را مثال میزد؛ از دوستان و کسانی که اطرافش دیده بود به خصوص دوستان زمان جنگش. حتی در مورد اسراف نکردن و پسانداز کردن و خرید خانه در آینده هم صحبت کردیم. اول آبان صیغه محرمیت ما جاری شد و مهمانی نامزدی سادهای با تعداد محدودی از دو خانوادهمان انجام شد. وقتی میخواست برود کتابی از آقای قرائتی با نام پرتوی از اسرار نماز را به من هدیه داد و نوشته بود تقدیم به همسر موحدم با دیدن این کلمه موحد، دنیایی از انرژی به وجودم وارد شد و از خدا خواستم نمازی را که در حد او هست بتوانم بخوانم و استعانت بگیرم.
جریان دفتر مشترکی که در آن مینوشتید چه بود و آیا به شناخت و تفاهم شما کمک میکرد؟ آن دفتر را تا چه زمانی مینوشتید؟
قرار شد دفترچهای برای ثبت یادداشتهای مفید داشته باشیم و به هم بدهیم. مطالبی از احادیث، روایات، خاطرات شهدا و هر چیزی که بهره معنوی برایمان داشت بنویسیم. من چند تا دفترچه خاطره زیبا تهیه کردم. دفترچه را به ایشان دادم و او با نام خانم حضرت زهرا اولش را طراحی و تزیین کرد. هر بار که دفترچهها بین ما رد و بدل میشد او آنها را طراحی، حاشیهکشی و رنگآمیزی میکرد. ذوق و سلیقه آقا سعید را که دیدم من هم شروع کردم به گل کشیدن. اولین دفترمان توی هیات گم شد، ولی دوباره خریدم و با هم درست کردیم و نیت کردیم هرکسی دفتر را پیدا کند، بهره میبرد. تا چند ماه بعد ازدواج هم مینوشتیم. سعید پیشنهادهایش عالی بود؛ شب خاطره حوزه هنری، نمایشگاه کتاب، نمایشگاه عکس و بهشت زهرا میرفتیم و از زمانمان استفاده میکردیم.
آقا سعید آرزو داشت حضرت آقا عقد شما را بخواند؛ در نهایت چه شد؟
بله، به خاطر همین ۱۴ هزار صلوات نذر کرده بود. مهریه من هم ۱۴ سکه بود. او میگفت انشاءا... لیاقت داشته باشیم آقا عقدمان کند. وقتی پیشنهاد داد چیزی که اصلا در فکرم نبود همین مساله بود. ۲۴ آذر ۷۱ عقدمان جاری شد. یک روز بارانی که به سفارش سعید، صبح غسل شهادت کرده بودم تا با معنویت محضر حضرت آقا باشیم. او گفت: زمان خطبه دعا کن، چون دعا مستجاب میشود. برای خودمان دعا کن که روز به روز به معنویتمان اضافه شود. از بین ۱۱ عروس و داماد ما اولین نفراتی بودیم که خطبه عقدمان خوانده شد و حضرت آقا قبل از آن صحبتها و نصیحتهایی را برایمان بیان کردند.
همراهی شما در کارهای آقا سعید چطور بود؟
قرار گذاشتیم خریدهای خانه را با هم انجام بدهیم، چون پدرم زمان خواستگاری گفته بود دخترم بیرون خرید نمیکند. جمعهها صله ارحام داشتیم و پنجشنبهها بهشتزهرا میرفتیم و بیشتر نماز جماعت مسجد را دونفری میرفتیم. پایاننامهاش را باید مینوشت در این کار همراهش بودم و شغل معلمی را هم کنار گذاشتم، اما کنار خانمهای دیگر که در کلاسهای مختلف شرکت میکردند در مسجد و بسیج فعال بودم تا اینکه هدیه الهی وجود فرزند اولمان محمد صادق نصیبمان شد.
سعید کارش عکاسی بود و حضور در تفحص یکی از جاهایی بود که همراهش رفتم و عکسهای حلبچه او یادگار ماندگار دوران دفاعش بود. در حج هم عکاس قابلی بود و مرا هم تشویق میکرد. او از هرچه که بهرهمند میشد مرا هم شریک میکرد یا با گفتار یا با همراهی. حتی زمانی که تازه خانه خریده بودیم و در فشار مالی بودیم، مرا به حج عمره فرستاد و بسیار در زیارت با معرفت کمکم بود. کتاب خرید تا بخوانم و نامه میفرستاد. محمد صادق را هم نگه داشت. به بچهها توجه داشت. تربیت بچهها برایش رکن مهم زندگی بود. در بازی کردن و آموزش هم بسیار همراه بود. حتی در سفر حج نامه خصوصی برای پسرمان مینوشت.
حریم خانه و خانواده را چطور رعایت میکرد و تعریفش از خانه چه بود؟
دوست داشت فضای خانه طوری باشد که وقتی وارد میشود خستگی از تنش بیرون برود و همیشه با طراوت باشد. میگفت دوست دارم هر کسی وارد این خانه میشود رنگ و بوی خدا را در آن احساس کند. مهماننواز بود برنامهریزی دقیقی برای روز و هفتهاش داشت و طبق همان عمل میکرد. هفته یک بار به مدت دو ساعت به خانه پدرم میرفتیم. شام نمیماند و میگفت خجالت میکشم مادرت شام و میوه برای پذیرایی میآورد اصلا حاضر نبود موجب زحمت کسی شود. برای خانوادهام احترام خاصی قائل بود طوری که اگر پدرم ۱۰ بار هم از اتاق بیرون میرفت و میآمد سعید هر ۱۰بار به احترامش بلند میشد. هنوز هم بعد از شهادت سایه محبت و توجهش برای ما هست و وجود دارد. همان طور که ماموریت میرفت و همهچیز را تهیه میکرد و میگذاشت، الان هم زنده است و حواسش به ما هست. انشاءا... بتوانیم ما هم همچنان ادامهدهنده راهش باشیم.
کارتتبریک دستساز با ربع سکه بهارآزادی
یک روز تعطیل، آقا سعید آمدند منزل ما و یک بسته بزرگ دستشان بود. گفتم هدیه چی هست؟ گفت: ماهگرد عقدمان. عکس زیبایی از حضرت آقا که قاب شده بود. با توجه به روحیات هنریاش کارهای متفاوتی انجام میداد. ۲۱ آذر روز تولدم آمد منزل ما. او یک به یک هدیه در میآورد و میگفت: این از طرف مادرم، این از طرف پدرم، این از طرف خواهرم و بعد نوبت به هدیه خودش رسید؛ کارتی درست کرده بود که وقتی باز میکردی آهنگ میزد. کنارش یک ربع سکه بهار آزادی چسبانده بود با روایتی از امیرالمومنین علیهالسلام نوشته بود؛ وقتی وارد خانه میشوم و زهرا را میبینم تمام غمهایم برطرف میشود. آن زمان این کارتها مد نبود و سعید با گذاشتن باتری و سیم خودش ساخته بود. واقعا خیلی زحمت کشیده بود. روحیه هنری او برای همه ما مفید بود و وقتی خواهرش بافتنی میبافت، برای ترکیب رنگها و مدلها یا تزیین غذاها و چیدمان سفره نظر میداد. این چیزی بود که مردها زیاد در قید و بند آن نبودند، ولی سعید از بچگی هنر در وجودش نمایان بود. با کارهای عکاسی و طراحی روی دیوار. مادرش میگفت از نظرات سعید در خانه راهنمایی میگرفتیم حتی رنگ لباس و تزیین داخل منزل. آقا سعید با یک سری رسم و رسومات مخالف بود و میگفت دیگران وارد کردهاند. بعد از عقد یک روز با یک هدیه آمد؛ عکسی از خودش و عکس محجبه من که زیرش فرمایش حضرت آقا را نوشته بود: «زن و شوهر اصل هستند و دیگران فرع. رضایت همدیگر را به دست آورید» بعد اسم زهرا و سعید را به حالت مهر درست کرده بود و زده بود.
شب چله یکی از رسوماتی بود که قرار بود آقا سعید بیاید. برف شدیدی بود و سعید نیامد. شام را خوردیم و سفره را جمع کردیم. نگران بودم، چون همیشه در قرارهایمان سرساعت حاضر میشد. تا اینکه آمد. اما ناراحت بودم و خودم را با کارهای مدرسه سرگرم کردم. برادرش را در بیمارستان بستری کرده بود. با اینکه عذرش موجه بود، ولی عذرخواهی کرد. سعید دو تا ماشین سوار میشد تا به خانهشان برسد، ولی راضی نبود پدر و عمویم به زحمت بیفتند و او را برسانند. به همین دلیل پشت تیر چراغ برق مخفی شده بود تا او را پیدا نکنند. دوست نداشت برای کسی زحمتی داشته باشد، حتی زمانی که با آمبولانس به بیمارستان برده میشد میگفت آژیر نزنید. منزل پدر سعید جایی داشت که او به عنوان اتاق کار و محل خواب استفاده میکرد و قرار شد زندگی را در همان جا شروع کنیم. تالارهای پذیرایی همه پر بودند و ما ظهر ۱۲ فروردین عروسی گرفتیم. اسممان روی کارت عروسی را هم خودش طراحی کرد. یک روز قبل از مراسم به من گفت: میخواهم روایتی که شستن پای عروس توسط داماد هست و ریختن آب چند طرف خانه را برای شما انجام بدهم. شما هم مشکلی نداشته باش و دیگران را هم توجیه کن و این کار را انجام داد. عصر هم پیشنهاد داد به نماز جماعت مغرب و عشای مسجد دورتر از خانه برویم دو روز بعد هم به پابوس امام رضا (ع) رفتیم.
منبع: جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: رزمنده دفاع مقدس شهید حضرت آقا آقا سعید یک روز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۰۷۹۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا هیچ دستگاه نظارتی به داد مستاجران نمیرسد | اختیار آینده زندگی ما دست صاحبخانه هاست! | مستاجران به ناچار اجازه میدهند بر سرشان کلاه برود
به گزارش همشهری آنلاین ، فصل امتحانات فقط برای دانشآموزان و محصلها ترسناک نیست. پدر و مادرهای اجارهنشین هم با نزدیک شدن به پایان بهار و سه ماه تابستان برای افزایش نرخ رهن و اجاره خانهشان دلهره میگیرند؛ نرخهایی که یک شبه سر به فلک میکشند و تا آسمان هفتم میرسند؛ بدون هیچ نظارتی، بدون هیچ پاسخگویی.
اکثر خانوادههای ایرانی به ویژه آنها که صاحب فرزند مدرسهای هستند تعطیلات تابستانی را برای جابجایی انتخاب میکنند و همین موضوع باعث شده بازار بنگاههای مسکن و املاکیها با شروع گرمای تابستان داغ شود. این بازار داغ هرچند به مذاق صاحبخانهها و املاکیها خوش میآید اما مستاجران را حسابی کباب میکند.
فصل ترسناک مستاجران
«سعید» جوان سی ساله و متاهل ساکن تهران که در منطقه ۱۸ سکونت دارد در گفتوگو با خبرنگار مهر میگوید: «یک خانه ۶۰ متری در جنوب تهران را سال گذشته با دویست میلیون رهن و چهار میلون تومان اجاره ماهانه کرایه کردم. حالا موعد قراردادم نزدیک شده و صاحبخانه میگوید باید صد میلیون به رهن و ۱ک میلیون و پانصد هزار تومان به اجاره اضافه کنم.»
این جوان که درآمد کارمندی حدود ۱۵ میلیون تومانی دارد، ادامه میدهد: «سال گذشته یک سوم از درآمدم را برای اجاره و شارژ ساختمان میدادم و تقریباً ماهی ۱۰ میلیون برای باقی قسطها و قبضها و مخارج زندگی باقی میماند. حالا قرار است ۱۰۰ میلیون به مبلغ رهن اضافه کنم! این یعنی باید سال پیش ماهی حدود هشت میلیون و سیصد هزار تومان پسانداز میکردم. چنین چیزی با این درآمد ممکن است؟»
او گلایه دارد که هیچ دستگاه نظارتی به داد مستاجران نمیرسد و هیچ قاعده منصفانهای برای نرخ اجارهبها تعیین نمیشود. «با این وضعیت صاحبخانهها فقط اختیار ملک خود را ندارند. اختیار آینده ما هم دست آنهاست. صاحبخانه به من که مستاجرم فرصت زندگی نمیدهد. مستاجر باید امسال باید وام بگیرد که بتواند قراردادش را تمدید کند. سال دیگر باید پول قرض بگیرد که قسط قبلی و افزایش قیمت جدید را پرداخت کند. سال بعدی باید خانهاش را کوچکتر کند. سال بعدی لابد باید کلیهاش را بفروشد!»
«احسان» که حدوداً سی و سه ساله و ساکن شرق تهران است میگوید: «واقعیت این است که اگر زوجهای جوان در قشر متوسط تا چهار پنج سال پیش خانه نخریده باشند، احتمالاً دیگر نمیتوانند از زندگی اجارهنشینی فاصله بگیرند.»
این مرد جوان که روی ماشین کار میکند و به نظر میرسد درآمد اصلی خود را از تاکسیهای اینترنتی به دست میآورد گلایه میکند: «خانهمان هر سال کوچکتر و قدیمیتر میشود. این بار به یک خانه در طبقه سوم بدون آسانسور ناچار شدیم اما میدانید؟ نکته عجیب این است که هرچه قدر انتظارمان را کم کنیم باز هم زورمان نمیرسد. حالا هم من و هم همسرم کار میکنیم تا شاید درآمد دو نفرهمان کفاف زندگی را بدهد.»
این زوج که پنج سال است ازدواج کردهاند، فرزندی ندارند: «فکر میکردیم بعد از تمام شدن درس همسرم بتوانیم بچهدار شویم اما پیدا کردن خانه با فرزند خیلی سختتر است. خیلی صاحبخانهها مخصوصاً ملکهای کوچک زیر هفتاد متر، خانهشان را فقط به زوج بدون فرزند اجاره میدهند یا به ازای هر فرزند مبلغی به رهن یا اجاره اضافه میکنند!»
«داوود» که یکی از مستاجران مرکز شهر است در گفتگو با مهر میگوید: «صاحبخانه سرم منت گذاشته و گفته با ۴۰ درصد افزایش قیمت میتوانم قرارداد را تمدید کنم اما یک ماه دیگر، افزایش نرخ زیر ۵۵ درصد نخواهد بود.»
او که دو فرزند ۷ و ۹ ساله دارد بنگاههای املاک را مقصر میداند: «صاحبخانه میرود از املاکی قیمت میپرسد و املاکیها از حالا قول میدهند تا یک ماه دیگر افزایش قیمتها به حدود هفتاد درصد میرسد. یک ماه دیگر شصت درصد قیمتها را بالا میبرند و اگر کسی هم چیزی بپرسد میگویند تازه قرار بود هفتاد درصد گران شود!»
او میگوید: «بازار مسکن خیلی بیرحم شده است. صاحبخانهها و املاکیها دست به دست هم دادهاند و هیچکس جلودارشان نیست. صاحبخانه من چند واحد مسکونی در تهران دارد؛ با اینکه سن و سالی ندارد و هنوز زیر پنجاه سال دارد کار نمیکند و فقط از طریق اجارهبهایی که دریافت میکند زندگیاش را میچرخاند. داشتن ملک مسکونی، تجارت شده و حالا برای خیلیها محل ارتزاق شده است. البته اقتصاد ما این روش مسموم را به زندگی مردم تزریق کرده ولی همه اینها قشر متوسط و زوجهای جوان را نابود میکند.»
مستاجران خوششانس کدامند؟
بازار مسکن به وضعیتی دچار شده که مستاجران، خودخواسته و به ناچار اجازه میدهند بر سرشان کلاه برود، همان کلاهی که تا میخواهند از دست خلاص شوند یک سال دیگر هم سر آمده و زمان تمدید قرارداد رسیده و باید خوشاقبال باشند که کلاه جدیدی که قرار است بر سرشان برود اندازهشان باشد و ناچار نباشند دنبال خانه جدید بگردند.
چرا کلاه؟ چون در این ایام سرمایهداران و صاحبخانهها و البته بنگاهها معاملات مسکن بهتر میتوانند کیسه خود را پر کنند و این جیب مستاجران است که از پسانداز ناچیز یک سال خالی میشود. چه بسا دیده و شنیده شده صاحب خانههایی منزل خود را خالی و بدون استفاده گذاشتهاند تا در پیک شلوغی به بنگاه بسپارند یا در دیوار آگهی بزنند.
قربانیان چرخه تورم، چهار دهکی هستند که دیگر نه تنها پسانداز برای خرید خودرو یا مسکن برایشان آرزو شده بلکه حتی نمیتوانند مطمئن باشند که سر موعد قرارداد، توان تمدید خانههایشان را در سال جدید دارند.
در حالی که خانههای کوچک و بزرگ زیادی در تهران و کلانشهرها خالی هستند و قانون اخذ مالیات هم نتوانسته طمع صاحبخانهها شکست دهد. در حالیکه هنوز حدود ۶۰ هزار ملک خالی وارد چرخه عرضه و تقاضا نشدهاند، بسیاری از مردم به دلیل افزایش قیمتها به تدریج ناچار میشوند برای زندگی حاشیهنشینی و شهرکنشینیهای اطراف شهرها را انتخاب کنند.
کلاه مستاجران پس معرکه است
«مرتضی عزتی» کارشناس اقتصادی مدتی پیش با توجه به حواشی افزایش کرایه خانه گفت: «دولت حتی اگر بخواهد هم نمیتواند اجاره خانه را کنترل کند. اجاره خانه در ایران بدون در نظر گرفتن تورم مشخص میشود.»
هرچند دولت سیزدهم قرار بود با ساخت ۴ میلیون مسکن، از سختتر شدن تهیه مسکن برای زوجهای جوان و مستاجران جلوگیری کند؛ اما زور تمام راهکارهایی که به کار بسته به تورم افسارگسیخته نرسیده است و نگاهی به بازار مسکن دست کم در تهران نشان میدهد صاحبخانهها بدون هیچ نظارت و قاعدهای، حداقل ۳۰ تا ۱۰۰ درصد اجارهببهار را افزایش دادهاند.
مسکن، به عنوان یکی از بیقاعدهترین حوزهها به دست فراموشی سپرده شده و هر از گاهی شعار یا راهکاری غیر قابل اجرا درباره آن داده میشود. برای مثال سال گذشته شورای عالی مسکن که در تاریخ بیست و چهارم اردیبهشت ماه به ریاست رئیسجمهور برگزار شد، مصوب کرد که حداکثر نرخ افزیش اجاره بها در شهر تهران ۲۵ درصد، در کلانشهرها ۲۰ درصد و در سایر شهرها ۱۵ درصد خواهد بود. اما چیزی که نگذشت که در پایان بهار و آغاز تابستان ۱۴۰۲ مستاجران با نرخهای جدیدی مواجه شدند که هیچ رد و اثری از سقف افزایش در آنها دیده نمیشد.
در حال حاضر هم علیرغم آنکه با نزدیک شدن فصل جابجایی مستاجران، بوی گس گرانی همه جا را برداشته خبری از ورود دولت و مجلس برای چارهیابی یا چارهسازی نیست. بسیاری از نمایندگان مجلس در آستانه وداع از بهارستان هستند و جمع دیگری از آنها درگیر حاشیه جناحبندیهای صحن و انتخاب هیئت رئیسه شدهاند و از مسائل معیشتی مردم غافل.
کدام کاهش؟ کدام استمرار؟
با توجه به آخرین واکنشهای دولت درباه مسکن نیز به نظر میرسد نگرانی چندانی نسبت به این موضوع وجود ندارد. سوم اردیبهشت وزارت راه و شهرسازی به یک گزارش رسانهای واکنش نشان داد و در جوابیهای به تحویل ۵۰۰ هزار مسکن تاکید شده و از اقداماتی نظیر تعیین سقف اجاره بها به عنوان دستاوردهای این وزارتخانه یاد کرده است.
بعد از آن نیز در تاریخ نهم اردیبهشت، رئیس جمهور در جلسه هیأت دولت ضمن «ابراز رضایت» از گزارشات مسئولان اقتصادی دولت درباره «کاهش تورم»، کنترل و کاهش رشد نقدیندگی و کاهش قیمت ارز، استمرار این روند را نیازمند کنترل و مراقبت ویژه دستگاههای مربوط دانست و در این راستا تشکیل منظم شورای اقتصاد و ستاد تنظیم بازار را ضروری دانست.
نکته قابل توجه این است که در دنیایی موازی، شرایط اجاره مسکن برای قشر متوسط و ضعیف، به ویژه در کلانشهرها به یک بحران شبیه شده است. کسی نمیتواند جلودار صاحبخانهای باشد که به ملک خود به عنوان یک کسب و کار نگاه میکند و میگوید: «این هم راه امرار معاش ماست.» سامانههای مختلف هم نتوانستهاند مقابل بنگاهها یمعاملات املاک بایستند.
در چنین شرایطی خبری از افزایش حقوق متناسب با گرانی مسکن هم نیست و کلاه کارگران و کارمندان بیش از همیشه پس معرکه است. تمام اینها باعث شده سبکهای جدیدی از زندگی در جامعه بروز پیدا کند و آگهیهای عجیب و غریب در فضای مجازی کم کم به یک موضوع عادی تبدیل شوند؛ اجاره پشتبام، اجاره زیرزمین و اجاره اتاق خواب نمونههایی از این سبک زندگی جدید است.
یک اتاق خواب ۱۲ متری در محله «یافتآباد» واقع در غرب تهران با شرایط سرویس بهداشتی مشترک، بدون پارکینگ، بدون انباری و داخل حیاط، به قیمت ۲۰ میلیون رهن و ۴ میلیون اجاره داده میشود.
صاحب یک واحد ۹۰ متری واقع در مرکز شهر تهران حوالی تئاتر شهر که زیر همکف است و پارکینگ ندارد، ۷۰۰ میلیون رهن کامل به عنوان قیمت در نظر گرفته است.
اجاره یک پشت بام مسقف در جنوب تهران هم ماهانه ۵۰۰ هزارتومان اجاره دارد و ۱۵ میلیون تومان رهن.
اینها اسمش سیاهنمایی نیست
افزایش بیقاعده و دوباره نرخ اجاره بها صدای مستاجران را در شبکههای اجتماعی حسابی بلند کرده است و برخی از آنها در پلتفرم ایکس گلایههای خود را مطرح کردهاند. آنها با مطالبه از مسوولان، خواستار رسیدگی به وضع موجود هستند.
کاربری به نام محسن نوشته است: «اجاره و رهن خانه بسیار بالا رفته است، آیا نظارتی چیزی وجود دارد؟ کی به کیه؟ دولت و مجلس کجای قصه خوابیدهاند؟»
فردی به اسم یاسر نیز با اشاره به اینکه مسوولان پاسخگو نیستند گفت: «اوضاع مسکن فاجعه شده است؛ اما مسوولین حاضر به پاسخگویی نیستند. من تا تیر فرصت دارم اما صاحب خانه تماس گرفته و اجاره و رهن را بالا برده است. خب ما از کجا بیاوریم؟ درست است صاحب خانه خرج دارد اما درآمد من مستاجر پس چی؟»
یک حساب کاربری به اسم مسعود از اضطراب نزدیک شدن به ماه قرار داد نوشته است: «کم کم روزهای طلایی (کمرشکن) جا به جایی مستاجران نزدیک میشود. کاش مسوولین فکری هم به حال مستاجران و ساماندهی اجاره خانهها میکردند. واقعاً این چندماه برای مستاجران روزگار پر استرسی است. بنگاهداران که عامل اصلی گرانی مسکن هستند همیشه به نفع.... موضع میگیرند.»
گروهی نیز از افزایش ۴۰ تا ۵۰ درصدی اجاره خانهها گفتند و سفره دلشان را باز کردند. کاربری در این باره نوشت: «اجاره خانهها دارد کمر مستاجرها را میشکند. حرف هم بزنیم میگویند یک محله پایینتر برو. تحمل این وضع خیلی سخت است.»
شهاب گفت: «صاحب خانهمان واحد ما را برای فروش گذاشته و به من هم گفت دنبال خانه باشم.الان رفتم بنگاه تا قیمت خانهها دستم بیایید الان فقط میتوانم بگویم چه جالب! ۸۰ متر خانه قدیمی ساز را ۲۰۰ میلیون تومان پیش و ماهی ۱۸ میلیون اجاره گذاشتهاند. همان منطقه ۱۸ ای که آقا رییسی تشریف آورده بودند.»
کاربر دیگری به نام مستور نوشت: «اجاره خانه را با درآمد و حقوقها که میسنجم، مستاجر نه تنها جای پیشرفت ندارد بلکه حق زندگی هم ندارد…»
نوید گفت: «قرارداد خانه را تمدید کردم. تا امسال ده تومان اجاره خانه میدادم؛ از اردیبهشت باید ۱۵ تومان بدهم. تازه از صاحب خانه هم بابت انصافش ممنون هستم اما حقوق من چند درصد افزایش داشته است؟ بله، ۲۰ درصد.»
مصطفی هم یادآوری کرد که با قیمتهای رهن و اجاره کنونی چند سال قبل میشد خانه خرید. او گفت: «وضعیت قیمت خانه برای اجاره افتضاح شده است به گونهای که با قیمت ودیعه اجاره خانه در هر منطقه کمتر از ۵ سال پیش میتوانستی خانه بخری.»
کاربر دیگری به نام محمدرضا نوشت: «برای اجاره یک واحد ۷۱ متری ده سال در محله مشیریه (جنوب شرقی) تهران، شما باید ۱۸۰ میلیون پول پیش جور کنید و ماهانه ۹ میلیون تومان پول اجاره بدهید. حقوق یک کارگر حدود ۱۳ میلیون تومان است. رفت و آمد، خورد و خوراک، بهداشت و درمان و… چه میشود.» این کاربر در یک پینوشت تاکید کرد: «اینها اسمش سیاهنمایی نیست!»
یک حساب کاربری دیگر به اسم آذر نوشت: «ما اقشار پایین و کارمند و مزدبگیر و کارگر، هر سال از یک آرزویمان کم کردیم تا بتوانیم ادامه بدهیم. از خانه و ماشین شروع شد؛ تا طلای عروسی و اجاره خانه کوچکتر و جهار کمتر.»
سیاست فرزندآوری؛ معیشت فرزندنیاوری
با توجه به آنچه کارشناسان و سیاستگذاران کشور اعلام کردهاند، خانوادههای ایرانی به ویژه زوجهای جوانی که فرزند ندارند یا تک فرزند هستند، باید به فرزندآوری تشویق شوند. میانگین سنی جمعیت کشور در وضعیت نگرانکنندهای است و شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور در راستایی باشد که سیر نزولی جمعیت جوان کشور را متوقف کند.
اما به نظر میرسد شرایط معیشتی فعلی به ویژه در کلانشهرها اوضاع را به سمتی میبرد که زن و شوهر هر دو ناچارند برای گذران زندگی شاغل باشند و باز هم آخر ماه هشتشان، گروی نهشان باشد. هرچند فرزندآوری صرفاً به اقتصاد مربوط نیست و ابعاد مختلف فرهنگی و اجتماعی در بر دارد اما نمیتوان انکار کرد شرایط معیشتی تاثیر قابل توجهی بر این موضوع دارد.
کد خبر 848152 منبع: مهر برچسبها قیمت مسکن و زمین خبر مهم مسکن اجاره